Skip to the content
اینجا اقیانوسی در یک لیوان جا گرفته است!
  • محتوای شاعرانه
  • جستارها
  • بیست و نه سال تنهایی
  • واگویه
  • رزومه من
Menu

شب نویس ها

زندگی سانسورچی ندارد…

آوریل 11, 2019 بدون دیدگاه

فکر نمی‌کنم کسی با دیدن سکانس پایانی سینما پارادیزو، چشم‌هایش تر نشده باشد و مانند توتو لبخند خیسی روی لبانش نقش نبسته باشد. #صحنه‌ بوسه‌های بی امان و پشت سر هم… بله دقیقا صحنه…
Continue Reading

درباره من

من عاشق بوی خاک بارون زده، صدای کمونچه کلهر، خودکار بیک، طعم گس قهوه، نوازش‌های مادرم و خنده های پدرم هستم. عاشق دوستام و دوستی‌هام... عاشق فیلمای خوب؛ دیوونه آلفردو و سکانس آخر سینما پارادیزو، اشکای جان کافی در مسیر سبز، حرفای جان کیتینگ در انجمن شاعران مرده... عاشق شعرای ابتهاج و اخوان و مشیری و عاشق تموم اون لحظه‌های نابی که مار شادی نیشت میزنه و ته دلت خالی میشه و حس می‌کنی خوشبختی... خیلی خوشبختی. همون لحظه‌هایی که وقتی دارن عبور می‌‎کنن، می‌دونی قراره خاطره بشن و از همون لحظه‌، دلتنگشون میشی...
و زندگی یعنی همین لحظه‌های قشنگ، یعنی همین عاشقانه‌ها...

آخرین نوشته ها

  • اکتبر 6, 2019

    فصل چهارم: مرد شدن

  • سپتامبر 18, 2019

    فصل سوم: کات

  • سپتامبر 3, 2019

     فصل دوم : پیژامه

در شبکه های اجتماعی مرا دنبال کنید

دسته بندی مطالب

شبکه های اجتماعی

جستجو

دسته بندی مطالب

  • بیست و نه سال تنهایی (4)
  • شب نویس ها (1)

حال و هوای این روزهام

فکر می کنم در آستانه یک سری تغییرات خوب باشم. امیدوارم تغییراتم در راستای حال خوب دنیا باشه..

نوشته‌های تازه

  • فصل چهارم: مرد شدن
  • فصل سوم: کات
  •  فصل دوم : پیژامه
  • فصل اول : دکتر بازی
  • زندگی سانسورچی ندارد…
  • محتوای شاعرانه
  • جستارها
  • بیست و نه سال تنهایی
  • واگویه
  • رزومه من

اینجا اقیانوسی در یک لیوان جا گرفته است!

Close Menu
    برای دریافت مشاوره محتوایی به من پیام دهید