فصل چهارم: مرد شدن

چیست این مرد شدن که این چنین بی سرانجام است. خواستگاه کدام آرزوهاست و آرام کدام دردهاست؟ چیست این مرد شدن که این چنین پسربچه ها را از وسط باز‌ی‌های کودکا‌ن­ه‌اشان به سوی خویش می‌خواند؟ چیست این واژه­‌ی مرد که محکوم به فعل شدن” است؟ آیا چیزی جز آرزویی دور و کور است؟ چیست این مرد شدن که رویای کودکی است و کابوس بزرگسالی؟ چیست جز کژتابی مفهومی اساطیری؟ آیا چیزی جز روان‌­رنجورانه­‌ترین پاسخ به خواسته­‌های بشر در طول تاریخ است؟ چیست این مرد شدن که در سالیان دراز، افسانه‌ها درباره‌اش نوشتیم؟ سوال تنها همین سوال است: چیست این مرد شدن؟

Continue Reading

فصل اول : دکتر بازی

مقوله ازدواج برای من همیشه مقوله مهم و پر رنگی بوده و خیلی بهش فکر می کردم. همیشه دوست داشتم زودتر ازدواج کنم و برم سر خونه زندگیم. صبح تا شب برم سر کار و بعد برگردم خونه و با پا درو باز کنم و به زنم بگم زززن بیا این پاکتارو بگیر…اونم بگه اواااا خاک به سرم ممد آقا یخچال پر گوشت و مرغ و میوه است. درد و بلات تو سرم کم تر بخررر…منم بگم زززن این حرفا چیه؟؟ می خوای بچه هامون نخورده و ندیده باشن؟؟ بعد زنم گونه هاش سرخ بشه و سرشو بندازه پایین و یواشکی چشماشو بالا پایین کنه و عشوه خرکی بیاد و بگه مممممد آقاااا…ما که بچه نداریم هنوزز و … خلاصه همین موقعیت‌های اولد فشن دیگه.

Continue Reading