چرا قهرمانان منبع الهام ما هستند؟

Sharing is caring!

 

 

زمانیکه حرف از موفقیت و انگیزه و الها‌م‌­بخشی می‌­شود، همه ما ناخودآگاه یاد جملات انگیزشی و سمینارهای موفقیت و سخنرانان الهام بخش با آن هندزفر‌‌‌ی‌­های تک گوش و مجلات زرد موفقیت می‌افتیم. یاد چهره‌­های موفق و صحنه‌­های اسلوموشن دویدن و پاره کردن طناب و اشک­های یوسیم بولت و لبخند و سر تکان دادن حسین رضازاده در حالیکه وزنه را روی سرش نگه داشته… احتمالا همین­‌هاست دیگر؟ راستش را بخواهید خیلی مایل نیستم درباره چیزهایی بنویسم که می­‌توانید با انواع ادبیات و لحن در گوگل و سایر مدیوم‌های محتوایی پیدا کنید. هشت راه موفقیت، همه چیزهایی که فاتحان قله­‌ها باید بدانند. من و شما گوشمان از این حرف­‌ها پر است. بیایید باهم رو راست باشیم. ما باهوش­تر شده­‌ایم. خیلی باهوش‌­تر… دیگر نمی­‌شود با هرچیزی ما را سرگرم کرد. هر روز بمباران محتوایی می­‌شویم و خیلی کم پیش میاید که چیزی بیشتر از بقیه نظرمان را جلب کند. این‌ها را گفتم که بدانید که حال و روزتان را می‌­فهمم و قصد ندارم وقتتان را همچنان تلف کنم. به همین خاطر می­‌خواهم سعی کنم تا همه چیز را همانطور که دوست دارم و تجربه کرده‌ام و احتمالا شما هم دوست دارید برایتان بنویسم. پس اجازه بدهید از اول شروع کنم…

قصد دارم درباره منبع الهام با شما حرف بزنم. بگذارید کمی مساله را ریشه‌­ای تر شروع کنم. پیشینه هر چیزی به ما کمک می­‌کند تا بینش عمیق‌تری درباره آن داشته باشیم. تا به حال با خودتان فکر کرده‌­اید عبارت “منبع الهام” از کجا سر و کله‌­اش در زندگی بشر پیدا شد؟ مگر نه این است که نیاز مادر اختراع و اکتشاف است؟ کدام نیاز در طول تاریخ وجود داشته که پاسخش منبع الهام بوده؟ برای پیدا کردن جواب این سوال­‌ها باید سری به دنیای اساطیر بزنیم. پاسخ همه سوالات ما آنجاست. در دستان هرکول و رستم و زئوس. در روزگاران قدیم و در دنیای اسطوره‌­ها قهرمانان نقش مهمی داشتند. قهرمانان ستایش‌­انگیز بودند و برای آحاد مردم قابل احترام. قهرمانان تاریخ را یک تنه می‌­سازند و به جلو می‌­برند و سطح خواسته­‌های بشریت را به جایگاه جدیدی ارتقا می­‌دهند. این یک ناخودآگاه جمعی و فرهنگی متعلق به تمام جهانیان است و منطقه و زیست­‌بوم خاصی ندارد. ما قهرمانان را ساختیم و ستایش کردیم زیرا آن­ها ویژگی‌­هایی داشتند که مردم عادی فقدان آن­ها را در خود حس می­‌کردند و همین مساله قهرمانان را در گروه اقلیت قرار داد. و اقلیت یعنی خاص بودن. یعنی بیشتر دیده شدن و احتمالا بیشتر خواسته شدن. چیزی که در نهاد همه انسان‌ها وجود دارد. در گذشته­‌های دور مردان جنگاور با بازوهای ستبر و صورت­‌های زخم خورده، بار قهرمانی همه مردم را به دوش می­‌کشیدند. کم کم مردم فهمیدند که بدون قهرمان­‌ها ضعیف هستند. آن­ها دیوار دفاعی تمدن­‌ها و فرهنگ‌­ها بودند. آن­ها به جای همه می‌­جنگیدند و زخم می‌خوردند. فیلم گلادیاتور را احتمالا همگی دیده‌­اید. مارکوس با بازی درخشان راسل کرو همه چیز آن فرهنگ است. دست، زبان، شمشیر و هر چیزی که مردم عادی از داشتنش محروم بودند. چیزی که باعث می‌­شود از دیدن پیروزی او در میدان مبارزه‌­اش خوشحال شویم و با او همذات­‌پنداری کنیم همین نداشته‌­های ماست. اما قهرمانان چرا قهرمانند و ستایش­‌انگیز؟ پاسخ این است که آن­ها سفری قهرمانانه را به تنهایی آغاز می‌کنند، از رودها و دشت‌ها و غول‌ها و دیوان می‌گذرند تا به رستگاری برسند. آن‌ها در این سفر قهرمانانه سختی­‌های بسیاری را تحمل می­‌کنند سختی‌­هایی که ما می­دانیم خودمان تحمل نکرده‌­ایم و احتمالا نخواهیم کرد. مارکوس گلادیاتور، تند شمشیر می‌­زند و بازوهای قدرتمندی دارد. این تصویر یعنی او سال‌­ها تمرین کرده و سختی کشیده. کاری که ما تا امروز نکرد‌‌ه‌­ایم و از سختی­هایش آگاهیم. پس برای ما ستایش‌­انگیز می‌­شود. اسطوره‌­ها، قصه­‌ها را ساختند و قصه­‌ها توسط مادران و پدران برای فرزندان و پیران قبیله برای مردم روایت شدند. روایت قهرمانان خواب کودکانه دختران و پسران زیادی را شیرین‌تر کرد. تصور قهرمان بودن هم زیباست . چه کسی است که نخواهد برای تحقق این تصویر فداکاری‌ها بکند؟ روایت قصه‌­های قهرمانی حسی قوی را در قلب شنونده بیدار می‌­کند که باعث می­شود در درون خودش بگوید:” من هم می­خواهم قهرمان باشم” بله… من می­خواهم قهرمان باشم تا قصه شوم، تا روایت شوم و ستایش شوم. من هم می­‌خواهم قهرمان باشم تا جاودانه شوم. برای بشری که در طول میلیون ها سال، به دنبال جاودانگی بوده، قهرمانی تجویز و راه نجات خوبی است. آکیلیس رویین تن، قهرمان اسطوره­‌ای تروآ هم به دنبال همین نیاز بود که علی­رغم اطلاع از پیشگویی مادرش مبنی بر مرگ حتمی در تروآ از سفرش منصرف نشد. او جاودانگی و روایت شدن را به زندگی آرام و بی چالش ترجیح داد. این نیاز و این نگاه خواستگاه همه قهرمانان است. قهرمانان منبع الهام بشریت هستند، چون نقص‌­های آن­ها را پوشش می­‌دهند. به همین دلیل است که وقتی توپی وارد دروازه تیم مقابل می‌­شود، هواداران تیم گل­زن روی هوا می‌­پرند و فریاد می­‌کشند. آن­ها با صدای بی صدایی می­گویند: جنگ تاریخی و اساطیری ما هنوز تمام نشده و تو کاری را کردی که من نمی­‌توانم انجام دهم اما خیلی دوست داشتم انجام دهم. تو شانه‌های دشمن را قهرمانانه و متمدنانه به خاک مالیدی. کدامیک از ما دوست نداشته‌­ایم حال خداد عزیزی را، آنجا که فرار می‌کند و توپ را به سمت چپ مارک بوسنیچ استرالیایی می‌زند و توپ را وارد دروازه می‌کند، تجربه کنیم؟ چقدر حاضریم برای تجربه آن لحظه، آن حس هزینه کنیم؟ قهرمانان تمام عمرشان را برای خلق لحظه‌­ای بی­نظیر هزینه می‌­کنند. آن­ها الهام بخش و ستایش‌­انگیزند و چه کسی است که نخواهد اینگونه باشد؟ میل به دیده شدن در همه انسان­ها میلی فطری و غریزی است. مثل گرسنگی و تشنگی. همه ما دوست داریم دیده شویم و قهرمان شدن این میل را درون ما تشدید می­‌کند. کم کم دارید متوجه می‌­شوید که چرا ما در زندگی به دنبال الگوهای ناب و یا به عبارتی منابع الهام هستیم. بله درست است، ما داریم به یک نیاز فطری و اسطوره‌­ای پاسخ می­‌دهیم. نکته مهم‌­تر اینجاست که قهرمانان بالقوه و آن­ها که قرار است در جایگاه ماندگاران تاریخ جاودانه شوند یک روز دیگر قهرمانی نخواهند داشت. آن­ها همه چیز را پشت سر می­‌گذارند و در یک عصر شیرین و دلپذیر، عکس تمامی بزرگان را از دیوار اتاقشان جدا می‌­کنند و عکس‌­ها و مدال­‌های خودشان را به جای آن­ها می­‌چسبانند. از یک جایی به بعد تنها قهرمان خودت، خودت هستی. و این تنهایی شکوهمند برای هر کسی اتفاق نمیفتد. اما چیزی که آشکار است، این است که ما به عکس­‌های قهرمانان روی دیوار نیاز داریم تا چراغ راه و منبع الهام ما باشند. آن­ها در پس نگاه‌­های خیره و لبخند­های ثابت درون عکس­‌ها فقط و فقط یک جمله را به ما یادآور می­‌شوند. جمله­‌ا‌ی که برای ظهور یک قهرمان جدید در تاریک خانه اتاق کوچکش کافی است. و آن جمله این است: جاودانه شو

امیدوارم نوشته‌ام خیلی شبیه چیزهای دیگری که خوانده‌­اید نبوده باشد و البته برایتان مفید و لذت­‌بخش هم بوده باشد. همین حالا که در اتاقم مشغول نوشتن این مقاله هستم، قطعه TIME از هانس زیمر در حال پخش است. پیشنهاد می­‌کنم دانلودش کنید، روی تختتان دراز بکشید، با هندزفری آن را گوش کنید و به رویاها و منابع الهامتان فکر کنید. اسطوره­‌ها منتظر شما هستند و حتما پاسختان را خواهند داد…

موارد مشابه